♕Dr. Eynollah ♕
imported
♕Dr. Eynollah ♕'s feed
يه مگس رو هوا بود در يک چشم به هم زدن رو هوا گرفتمش با کلي افتخار به بابام گفتم حال کردي ؟؟!! سرش رو تکون داد گفت خاک بر سرت ، جووناي هم سن تو هواپيماي بدون سرنشين ميگيرن رو هوا ، تو هنوز مگس شکار ميکني.
♕Dr. Eynollah ♕
imported
♕Dr. Eynollah ♕'s feed
دوستم ميگفت پياز تنها ماده غذايي هست که ميتونه اشک آدمو در بياره من براي اينکه ثابت کنم اشتباه ميکنه يه نارگيل برداشتم و زدم تو سرش اونم کاملا به اشتباهش پي برد
خسته و دربدر شهر غمم
شبم از هرچی شبه سیاه تره
زندگی زندون تلخ کینه هاست
تو دلم زخم هزارتا خنجره
چی میشد اون دستای کوچیک و گرم
رو سرم دست نوازش میکشید
بستر تنهایی و سرد منو
بوسه گرمی به آتیش میکشید
چی میشد تو خونه کوچیک ما
غنچه های گل غم باز نمی شد
چی میشد هیچکسی تنهام نمیذاشت
جز خدا هیچ کسی تنها نمی شد
من هنوز دربدر شهر غمم
شبم از هر چی شبه سیاه تره...
-
♕Dr. Eynollah ♕
- [ 0 ]
-
[ 0 ] - (Edit | Remove)
♕Dr. Eynollah ♕
imported
♕Dr. Eynollah ♕'s feed
یکی از رفقای ما هرموقع میخواست بره شهربازی با خودش چندتا پیچ از تعمیرگاه باباش بر میداشت میبرد. بعد هر وسیله ای رو که سوار میشد به بغل دستیش که اصولن آدم ترسویی بود میگفت: یا ابررررررررفضل این دیگه از کجا باز شد.
♕Dr. Eynollah ♕
imported
♕Dr. Eynollah ♕'s feed
ترکه ميره خواستگاري، بهش ميگن: پسنديدي؟ ميگه: نه بابا، اینجوری که نمیشه، بايد لختش رو هم ببينم. بعد از اينكه لختش رو هم میبینه، بهش ميگن: بالاخره چي شد؟ پسنديدي؟ ميگه: نه، دماغش گنده اس
♕Dr. Eynollah ♕
imported
♕Dr. Eynollah ♕'s feed
بچه که بودم، عموهام من رو مینداختن بالا، بعد دست میزدن تا من بیام پایین من رو بگیرن. بعد هر کسی بیشتر دست میزد، برنده بود. مریضا.
♕Dr. Eynollah ♕
imported
♕Dr. Eynollah ♕'s feed
"You know what I wish for Ayatollah Khomeini?
I wish he would die and come back as a woman, under his regime!"
مرا زیبا پرستی داده عشق و داده مستی
رنج هستی برده از یادم
ندارم ترسی از غم
تا که هر دم می رسد عشقش به فریادم
ندارم ترسی از غم
تا که هر دم می رسد عشقش به فریادم
چو او را می پرستم در کنار هر که هستم
نقش سنگم سرد و خاموشم
به غیر از یاد او هر یاد دیگر در جهان گشته فراموشم
به غیر از یاد او هر یاد دیگر در جهان گشته فراموشم
تو آنی خدایا که دانی خدایا
کسی که در همه وجودم بود ز یاد او نشانی
نکرده یکدم از محبت به من نگاه مهربانی
مرا زیبا پرستی داده عشق و داده مستی
رنج هستی برده از یادم
ندارم ترسی از غم
تا که هر دم می رسد عشقش به فریادم
ندارم ترسی از غم
تا که هر دم می رسد عشقش به فریادم
چو او را می پرستم در کنار هر که هستم
نقش سنگم سرد و خاموشم
به غیر از یاد او هر یاد دیگر در جهان گشته فراموشم
به غیر از یاد او هر یاد دیگر در جهان گشته فراموشم
به غیر از یاد او هر یاد دیگر در جهان گشته فراموشم
-
♕Dr. Eynollah ♕
- [ 0 ]
-
[ 0 ] - (Edit | Remove)
به دنبال کدامین قصه و افسانه میگردی
در این بیغوله رد پایی از یاران نمییابی
چراغ شیخ شد خاموش و این افسانه روشن شد
که در شهر ددان میراثی از انسان نمییابی
در دو روز عمر کوته سخت جانی کردم
باهمه نامهربانان مهربانی کردم
هم دلی هم آشیانی هم زبانی کردم
بعد از این برچرخ بازیگر امیدم نیست نیست
آن سرانجامی که بخشاید نویدم نیست نیست
هدیه از ایام جز موی سپیدم نیست نیست
من نه هرگز شکوه ای ازروزگاران کرده ام
نه شکایت از دورنگی های یاران کرده ام
گرچه شکوه بر زبانم
می فشارد استخوانم
من که با این برگ ریزان روز و شب سر کرده ام
صد گل امید را در سینه پر پر کرده ام
دست تقدیر این زمانم
کرده همرنگ خزانم
پشت سر پل ها شکسته
پیش رو نقش سرابی
هوشیار افتاده مستی
در خرابات خرابی
مهربانی کیمیا شد
مردمی دیریست مرده
سر فرازی را چه داند
سر به زیری سر سپرده
می روم دل مردگی ها را ز سر بیرون کنم
گر فلک با من نسازد چرخ را وارون کنم
برکلام ناهماهنگ جدایی خط کشم
در سرود آفرینش نغمه ای موزون کنم
در دو روز عمر خود بسیار دل مانده ام
بس ملامت ها کزین نامردمان بشنیده ام
سر دهد در گوش جانم
مویه همرنگ شبانم
من که عمر رفته بر خاکستر غم چیده ام
زین سبب گردی ز خاکستر به خود پاشیده ام
گر بمانم یا نمانم
بنده پیر زمانم
-
♕Dr. Eynollah ♕
- [ 0 ]
-
[ 0 ] - (Edit | Remove)
من یادم میاد که هر وقت مادر بزرگم میخواست منو خوشحال کنه برام قصه می گفت
بگذریم که بعضی وقتها قصه هاش اینقدر چاخان پاخان داشت
که من حوصله ام سر می رفتو یواشکی خودمو می زدم به خواب
حالا من میخوام برای شما قصه بگم:
یکی بود یکی نبود،زیر گنبد کبود غیر از خدا هیچکی نبود
تو این دنیای بزرگ یه شهری بود پر از گل و میوه
و میوه های اون شهر با تمام میوه های دنیا فرق می کرد
میوه هاش زندگی بود،عشق بود،دوستی و صفا بود
و هر کی از اون میوه ها می چید به هر آرزوئی که داشت می رسید
مردم اون شهر سالها و سالها صبر کردند،زحمت کشیدند
تا میوه هاشون که کال بودن برسند و اونا برن اونا رو بچینن
و به هر آرزوئی که دارن برسن
بالاخره روزی رسید که میوه ها همه رسیدن و شهر پر از سبزه و گل شد
و مردم تا رفتن اون میوه ها رو بچینن یکدفعه رعد و برق شد
یک طوفان عجیبی که هیچکس انتظارش رو نداشت شروع شد
تمام خونه ها رو خراب کرد،تمام درختها رو شکست
گرگها،شغالها،ببرها و پلنگها ریختند تو شهر و تمام میوه ها
و خیلی از مردم رو بردند و خوردند
بقیه مردم شهر خیلی غصه خوردن،گریه می کردن،ولی امیدشون رو از دست ندادن
و هنوز که هنوزه منتظر نشستن که شاید
که شاید،یه روزی یه معجزه بشه و دوباره اون شهر باغهاش پر از گل و میوه بشه
و مردم اون شهر در کنار هم دوباره با خوشی زندگی کنن
حالا من نمی دونم شما از این فصه من خوشتون اومد
یا یواشکی خودتون رو زدید به خواب
شب شعره توی ذهنم،با حروف تازه تازه
شب انتخاب واژه، که ترانمو بسازه
مثل پروانه زدم پر،میون باغ الفبا
یک به یک دوره کردم،از الف تا حمزه و یا
بین حرفهای صدا دار،داد زد آی کلاه دار
منو بر دار با( ی) و( ر) ،بنویس دو باره بر یار
ای یار ای یار، ای یار ای یار
اما من یاری نداشتم،با کسی کاری نداشتم
یار) رو با سه تا حروفش،یه گوشه کنار گذاشتم
باز دوباره تو کتابها،سر گذاشتم پی حرفها
گشتمو گشتمو دیدم،باز دوباره حرفی از (آ)
(الف) و ( ی) و (ر) و (آ) ،(الف) و ( ی) و (ر) و (آ) اگه با (نون) جور میومد
واسه من قشتگ ترین اسم توی شعرم در میومد
از دل خانه ویران،از ته سفره بی نان
نونی برداشتمو دیدم،نام شعرم شده ایران
ایران، ایران، ایران، ایران
-
♕Dr. Eynollah ♕
- [ 0 ]
-
[ 0 ] - (Edit | Remove)
بی تو هر شب غمتو به خلوت خودم میبردم
خبری از تو نبودو لحظه ها رو میشمردم
وقتی شب، سحر میشد به بی قراری
خودمو به دست گریه میسپردم
گله و شکایتی از تو به لب نمیاوردم
تو به یاد من نبودی،
اما من.... واست میمردم
من تو رو از تو میخواستم
که به عشقت در دنیا رو بروی خود ببندم
تو منو مثل یه بازیچه میخواستی
که واست گریه کنم؛ واست بخندم
اما من..... واست میمردم
یه شبی بی تو تو دفتر چه قلبم
اونجا که آخر عشق و سرگذشته
زیر اسم خودمون واست نوشتم:
راس میگی که اون گذشته ها گذشته
تو منو با دریا دریا اشک چشمام نمیخواستی
آخه تو بیشتر ازون گریه من، گریه میخواستی
تو منو مثل یه بازیچه میخواستی،
اما من..... واست میمردم
-
♕Dr. Eynollah ♕
- [ 0 ]
-
[ 0 ] - (Edit | Remove)