baran
imported
baran's feed
در بزنند. تو دستت بند باشد. هی در بزنند. بزنند و بزنند. لای خشک کردن دست بگویی:
- مرگ خب. سر می بری واسه چی... نزن بابا. نزن. اومدم ...
کلافه و بغ کرده بروی در را باز کنی. دست و پایت شل شود. ندانی چه کنی. حالت بریزد به هم. ببینی بچگی هایت است. بچگی های خودت. همان روزی که توپت افتاده بود خانه همسایه. تند و تند رفته بودی در زده بودی. مثل ِ همان روز. با این تفاوت که در دو سوی در خودت باشی.
-
baran
- [ 0 ]
-
[ 0 ] - (Edit | Remove)
baran
imported
baran's feed
گردنام منتظر حلقهی دستان تو بود/ بر سر ِ چشمهی خواب - // لیک دیدم به دو چشم نگران/ دستهای تو گذشت/ همچو آبی که روان بود،/ به سوی دگران!
baran
imported
baran's feed
دهه50زن گرفتن،بچه دار شدن، پس فردا نوه دار میشن!دهه70هم پیش فعالن همشون ازدواج کردن!چه رازی داره این دهه 60 ! نه زن میگیرن نه شوهر میکنن!!