هی گفت قابلی نداره، هی گفتم نه بگو دنگ من رو من اینجوری راحتترم، دلم میخواست در ادامه بگم بعد اون روز که وقتی فلان جا تنها بودم فلانی اومد و گفت تو این فاصله فلان چیز گم شده و هیچ کدومتون صداتون به اعتراض در نیومد تصمیمم رو گرفتم که یه قرون هم زیر دینت نباشم، نگفتم ولی