هی میخوام یچیزی بنویسم و هی میگم خفه شو و هیچی نگو... چیزی که میگن"روح لطیف و حساس" من دارمش متاسفانه یا خوشبختانه... میتونم ساعتها بشینم برای آدمی که بار اول و شاید آخری باشه که دیدمش اشک بریزم و حسرت بخورم که چرا کاری ازم ساخته نیست... لحظه ای که دستشو گرفتمو بسختی دستمو فشار داد ... اون لبخند رو از یاد نمیبرم