امروز تو سمینار روانشناسی ، یه دختره بغل دستم نشسته بود، موها بلوند، چشما لنز آبی، لبها پروتز قلمبه، ایناش مهم نیست، نکته ای که داشت این بود که یادداشت که برمیداشت دور تایتلا تند تند قلب میذاشت و برای بُلد کردن یه سری از نکات دورشون ازین ابرهایی که تو بچگی میکشیدیم با ماه و ستاره میکشید... شی واز کیوت، دوسمیداشتم:دی