سال هشتادو سه با یه آدم مجازی یه قراری گذاشتم، گفتم من دانشگاهم ماشینتو بذار پارکینگ حقانی بیا فلان ایستگاه من بارو بندیلم زیاده، بنده خدا اومد و دیدمش، چشمتون روز بد نبینه، خیلی ظاهر بدی داشت، مترو اومد و گفتم شلوغه من میرم کابین خانما، خلاصه دوتا ایستگاه زودتر پیاده شدم و بعدشم بلاکش کردم