فک کنم برا همین مخم تاب برداشته، وقتی کوچیک بودم از برقگرفتگی یجورایی خوشم میومد، سنجاق سر، دوشاخه ی لخت ، ....انقد زدم به پریز ، شانسی که داشتم هر بار فیوز میپرید، بعدنا که عقلم رسید که ممکنه بمیرم بعد سشوار کشیدن دوشاخه شو که از برق میکشیدم میزدمش به نوک زبونم:دی بعدترشم باتری کتابیارو کشف کردم:دی