doopi
imported
doopi's feed
پنج سال پیش همچین روزیبود که وقتی همه خواب بودن کتاب کافکا در کرانه رو برداشتم و موبایلم رو گذاشتم خونه و یه نوت چسبوندم به آینه که «من رفتم بیرون موبایل هم نبردم ولی نگرانم نشید»، میخواستم برم بالا بیارم زندگیمو
doopi
imported
doopi's feed
اس ام اس داده که سحر جان اگه آقای فلانی زنگ زد بهت کار ترجمه داره من تو رو معرفی کردم، میخواستم بگم ضمن تشکر از اینکه منو معرفی کردی ولی بهتر بود از خودم میپرسیدی که اوکی هستم شمارهم رو بدی یا نه، نگفتم