baran
imported
baran's feed
دیشب خواب دیدم رفتم یه جا خواستگاری!! پسره هم نبود اصا! بعد باباش رفته بود زرتی عاقد هم آورده بود! بعدهیشکی هم هیچی نمیگفت،حتی مامانم!! نظر منم نمی پرسید هیشکی! کلا هم هاج و واج مونده بودم هم عصبانی!
baran
imported
baran's feed
وقتی امریکا به عراق حمله کرد یه دوستی داشتم اون وقتا بهم میگفت نگران نباش اگه اتفاقی افتاد میام برت میدارم میبرمت... کاری هم به مامان و بابات ندارم! هه هه هه چه رویای شیرینی بود اونوقت ها..
اره شب ها مخصوصا حتی آسمون رنگ به رنگ هم میشد. دوبارم بمب بود چی بود اشتباهی خورد اینور صدای اون هم بدجور بود یادمه.. همش و یادمه علی
-
baran
- [ 0 ]
-
[ 0 ] - (Edit | Remove)