دست بنه بر دلم از غم دلبر مپرس/ چشم من اندرنگر از می و ساغر مپرس/ جوشش خون را ببین از جگر مومنان/ وز ستم و ظلم آن طره کافر مپرس/ عشق چو لشکر کشید عالم جان را گرفت/ حال من از عشق پرس از من مضطر مپرس/ هست دل عاشقان همچو دل مرغ از او/ جز سخن عاشقی نکته دیگر مپرس/ هست دل عاشقان همچو تنوری به تاب/ چون به تنور آمدی جز که ز آذر مپرس/ مرغ دل تو اگر عاشق این آتشست/ سوخته پر خوشتری هیچ تو از پر مپرس
-
baran
- [ 0 ]
-
[ 0 ] - (Edit | Remove)
به وصل دوست گرت دست میدهد یک دم/ برو که هر چه مراد است در جهان داری/ چو گل به دامن از این باغ میبری حافظ/ چه غم ز ناله و فریاد باغبان داری
-
baran
- [ 0 ]
-
[ 0 ] - (Edit | Remove)
baran
imported
baran's feed
باید باور کنیم/ تنهایی/ تلخترین بلای بودن نیست،/ چیزهای بدتری هم هست،/ روزهای خستهای/ که در خلوت خانه پیر میشوی.../ و سالهایی/ که ثانیه به ثانیه از سر گذشته است./ تازه/ تازه پی میبریم/ که تنهایی/ تلخترین بلای بودن نیست،/ چیزهای بدتری هم هست:/ دیر آمدن!/ دیر آمدن!