/همه را فراموش کرده ام
/در دو قدمی اینجا زندگی میکنم
/و شاید جای دیگر
/دیگر زندگی ام را باز نمی شناسم
/و شاید خود را می هراسانم
/در دنیایی زندگی میکنم
/که دیگر وجود ندارد
/بی تو، من دیگر خودم نیستم
/در دو قدمی اینجا، کسی که بودم را از دست دادم
/نه نام و نه عکس هایم، دیگر برایم مفهومی ندارند
/گاهی صدایم میزنند
/بی تو، اهمیتی ندارد چه کسی صدایم می زند...
/چگونه سلام بگوییم؟
/نمی دانم
/رایحه ی روز های خوش را
/دیگر حس نمی کنم
/چگونه باید عشق ورزید؟
/کاش میدانستم
/اما آن هنگام که مرا فراموش کردی، همه را فراموش کردم
/کلمات شیرین مخملین را
/دیگر فریاد نمی زنم
/خوش مشربی را
/فراموشش کرده ام
/چگونه باید عشق ورزید؟
/کاش میدانستم
/اما آن هنگام که مرا فراموش کردی، همه را فراموش کردم
/به دو قدمی اینجا، تلاش کرده ام بازگردم
/به نظم دادن به اندیشه هایم
/و تازه کردنشان
/مو هایم را زده ام
/خود را پنهان کرده ام
/از کاری که می کنم، اطمینان ندارم
/چگونه سلام بگوییم؟
/نمی دانم
/رایحه ی روز های خوش را
/دیگر حس نمی کنم
/چگونه باید عشق ورزید؟
/کاش میدانستم
/اما آن هنگام که مرا فراموش کردی، همه را فراموش کردم
/کلمات شیرین مخملین را
/دیگر فریاد نمی زنم
/خوش مشربی را
/فراموشش کرده ام
/چگونه باید عشق ورزید؟
/کاش میدانستم
/اما آن هنگام که مرا فراموش کردی، همه را فراموش کردم
-
baran
- [ 0 ]
-
[ 0 ] - (Edit | Remove)
در دو قدمی اینجا، کسی که بودم را از دست دادم
-
baran
- [ 0 ]
-
[ 0 ] - (Edit | Remove)
baran
imported
baran's feed
زني بود كه يك گاو را به دوش مي كشيد و از كوه بالا مي برد براي چرا. وقتي پادشاه ديد و ازش پرسيد چجوري اين كارو مي كني گفته بود كار نيكو كردن از پر كردن است از گوسالگي بدوش كشيدم تا گاو شد.
زنان جنوب ايران هم در طول تاريخ گويا به دوش كشيدن بار زندگي براشون تقدير شده ...
بعضي وقتها احساس ميكنم كه هيچ چيز معني ندارد. در سياره اي كه ميليونها سال است با شتاب به سوي فراموشي ميرود، ما در ميان غم زاده شده ايم، بزرگ ميشويم، تلاش و تقلا ميكنيم، بيمار ميشويم
رنج ميبريم، سبب رنج ديگران ميشويم، گريه و مويه ميكنيم، ميميريم، ديگران هم ميميرند و موجودات ديگري به دنيا ميايند تا اين كمدي بي معني را از سر بگيرند
-
baran
- [ 0 ]
-
[ 0 ] - (Edit | Remove)
baran
imported
baran's feed
کنار تو/ گاهی زمان/ فقط از مقابل زندگی نمی گذرد/ مثل روزهای خیلی بارانی/ که دنبال خنده هایت می دود/ تا در نزدیک ترین ایستگاه/ ساعت ها / به رفت و آمد اتوبوس های خیس نگاه کند
baran
imported
baran's feed
گوگل:من صاحب همه چیزم، ویکی پدیا:من همه چیو میدونم، فیسبوک:من همه رو میشناسم، اینترنت:من نباشم همتون هیچید ، برق:لطفا خفه شید